باید امشب بروم
من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم.
هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود.
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد.
هیچکس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت.
باید امشب بروم
باید امشب چمدانی را
که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست
رو به آن وسعت بی واژه که همواره مرا میخواند.
یک نفر باز صدا زد: سهراب!
کفش هایم کو؟
سهراب سپهری
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آهنگ سریال خانه به دوش رو میتونید از اینجا دانلود کنید.
سلام شعر قشنگی بود. فکر کنم خیلی از سهراب خوشتون میاد. به ما هم سر بزنین.
سلام خوبی بهروز جــــــــــــون منم عضو ارکات شدم ممنون منم اد کن :
سهیل شهاب . راستی آپدیت کردم قربانت سهیل
عید فطر مبارک.
سر بزنین.
سلام بهروز جان خوبی؟ مرسی که به من سر میزدی و من نمیتونستم بیام آخه مشکل داشتم به هر حال مرسی..!! دوباره سر بزن .. منتظرم .
نوید ( پسر جنوب )
سلام بهروز جان .. با عرض پوزش یه چیزی میخواستم اگه میشه واسه من و یکی از بهترین دوستان دعوت نامه اورکات بفرستی ممنونت میشم .. البته اگه میشه..!! تشکر پیشاپیش .
آرزومند آرزوهایت ( نوید )
احوالات شریف؟!....اینجا چقدر برف میاد/ این شعر سهراب خیلی قشنگه، اما یک پیشنهاد هم دارم...اونم اینه که از شاعرهای دیگه هم استفاده کنی بد نیست، شاعر هایی که ممکنه زیاد معروف نباشن اما شعرهایی گفته باشن که خیلی ارزشمنده و ما ها کمتر اونا رو شنیدیم/ پس اگه از اون شعرها هم پیدا کردی اینجا بذار