وای بر من گر تو آن گم کرده ام باشی
که بس دور است بین ما
که این سو پیرمردی با سپیدی های مو
و هزاران بار مردن . رنج بردن
با خمی در قامت از این راه دشوار
که این سو دستها خشکیده دل مرده
به ظاهر خنده ای بر لب
و گاهی حرفهای پیچ در پیچ و هم هیچ
وگهگاهی دو خط شعری که گویای همه چیز است و خود ناچیز
وای بر من گر تو آن گم کرده ام باشی
که بس دور است بین ما
که آن سو نازنینی غنچه ای شاداب و صدها آرزو بر دل
دلی گهواره عشقی که چندی بیش نیست شاید
و از بازیچه بودن سخت بیزار است
وای بر من گر تو آن گم کرده ام باشی
که بس دور است بین ما
و عاشق گشتن و عاشق نمودن سخت دشوار است.
سیاوش قمیشی
Salam
webloge kheili khobi dari aghalan man kheili doosesh dashtam chon chizaie ke dombalesh boodam ro tosh peida kardam az jomle ahanfe gipsy king ke kheili doosesh daram.be man hatman sar bezan khoshal misham
آره.....عاشق شدن خیلی سخته .......خیلی.....مخصوصا وقتی که آدم هنوز گم کردش رو پیدا نکرده باشه**
گفتم ای عشق بیا تا که بسازی ما را
یا نه ویرانه کنی ساخته ی دنیا را
گفتم ای عشق چه بر روز تو آمد امروز
که به تشویش سپردی شب عاشق ها را
حیف از این روز که بی عشق به شب آمد
ای عشق کاش خورشید تو آغاز کند فردا را
سلام عزیز
چرا به من سر نمی زنی